والدینی که فرزندانشان را بیمار می کنند!
آنها با تزريق نگراني هاي شديد در ذهن فرزندشان او را به خود وابسته ميكنند…
در واقع آنها به نوعي بال و پر فرزند خود را ميچينند تا فرزندشان براي هميشه زمينگير شود و هوس پريدن از لانه به سرش نزند !
آنقدر در مورد خواب او از وي سئوال ميكنند كه او به خواب خود وسواس پيدا ميكند ،
آنقدر او را از عوارض سرماخوردگي مي ترسانند كه او با اولين نشانههاي يك سرماخوردگي خفيف بهشدت احساس ناتواني ميكند !
آنگاه همين والدين بيماري زا از ضعف و ناتواني فرزند خود مينالند و شكوه ميكنند كه فرزندشان قادر به مراقبت از خود نيست و آنها ناچارند بار پرستاري از او را به دوش بكشند !
این افراد در هر چه بوي جدايي از مادر را بدهد دچار ترديد و دودلي ميشوند . در واقع هنوز « بند ناف» آنها بريده نشده است !
اينچنين افرادی در ازدواج دچار ترديد حيرت آوري هستند ،
افراد متعددي را براي ازدواج مورد بررسي قرار ميدهند و با وجود ارزيابي هاي مكرر ، مشورت هاي متعدد و دوران آشنايي طولاني نميتوانند به راحتي براي ازدواج تصميم بگيرند .
این کودکان بزرگسال در نهايت پس از ازدواج, مكررا به آغوش مادر ميروند و از بدرفتاري همسرشان به او شكايت ميكنند .