رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست
تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو
ریسمانِ دست شیطان ظاهراً پوسیدنی ست
ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند برمال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست
بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار
رسم دنیا درهمین است پند من بشنفتنی ست
نظر از: نیما [بازدید کننده]
نظر از: اشرف افغان [بازدید کننده]
خیلی عالی و زیبا بود
هر که سروده دستش درد نبینه
سلام
من میدونم شاعر این غزل کیست
آقای سید اکبر طباطبایی که الان وبلاگ غزلخانه را در اینترنت راه اندازی کرده
سلام
من میدونم شاعر این غزل کیست
آقای سید اکبر طباطبایی که الان وبلاگ غزلخانه را در اینترنت راه اندازی کرده
نظر از: جولیکا [بازدید کننده]
آقای سید اکبر رضازاده طباطبایی شاعر این غزل است
نظر از: منتظران تغییر [بازدید کننده]
بسیار زیبا بود.
فقط کاش شاعرش هم معلوم بود.
اسم شاعرش رو نمیدونید؟
فرم در حال بارگذاری ...
شاعرش میرزا زاده عشقی یا عراقی