طلاق چه تأثیراتی بر روی کودکان می گذارد؟
احساس ناامنی و هراس از آینده:
طلاق غالبا احساس امنیت کودکان را کاهش داده و آنها را نسبت به آینده نگران می کند. به عنوان مثال: «آیا ما فقیر می شویم؟»، «آیا به حد کافی غذا خواهیم داشت؟» «آیا باید به یک مدرسه جدید برویم؟»، «آیا می توانم دوستانم را ببینم؟»
ترس از ترک شدن:
پس ازطلاق کودک متوجه می شود که یکی از والدین دیگر در خانه نیست واز این می ترسد که دیگری نیز «ناپدید» شود و او را تنها بگذارد.
طردشدگی:
کودکان طلاق ممکن است احساس طرد شدگی کنند. یادمان باشد کودکان خود را در مرکز جهان می دانند و بنابراین هر اتفاقی که روی دهد به نحوی به آنها مربوط می شود.
احساس گناه:
کودکان ممکن است به این نتیجه برسند که در طلاق والدین مقصر هستند و به خاطر حرفی که زده اند یا کاری که انجام داده اند این اتفاق روی داده است و بنابراین احساس گناه و شرمندگی می کنند. حتی نوجوانان پرخاشگر نیز ممکن است به این باور برسند که رفتار آنها در طلاق والدین نقش داشته است.
ناتوانی:
کودکانی که خود را در اختلاف میان والدین مسئول می دانند فکر می کنند می توانند به اوضاع سروسامان بدهند و سعی می کنند «بچه بهتری» باشند. آنها تصور می کنند می توانند کاری انجام دهند که والدین مجدداً در کنار یکدیگر زندگی کنند. وقتی این اتفاق نمی افتد و نقشه های کودکان با شکست مواجه می شود آنها احساس ناتوانی و ناامیدی می کنند.
بلاتکلیفی:
مخرب ترین تأثیر طلاق بر روی کودکان زمانی روی می دهد که والدین در حضور آنها به تحقیر یکدیگر می پردازند. دراین مواقع کودکان احساس می کنند که باید جانب یکی از والدین را بگیرند و این کار برای آنها بسیار دشوار است.
از سوی دیگر کودکان تصور می کنند اگر از هیچکدام از والدین پشتیبانی نکنند ازسوی هردو رانده می شوند. کودکان در واقع در شرایط بغرنجی قرار می گیرند که درآن دوست داشتن پدر و مادر «کار اشتباهی»است!
اندوه:
کودکان طلاق به شدت احساس اندوه و استیصال می کنند و اعتقاد دارند که دیگر عضوی از یک خانواده نیستند. در واقع احساس کودکان طلاق مشابه احساس کودکانی است که والدین خود را بر اثر بیماری یا تصادف از دست داده اند ولی به اندازه آنها مورد حمایت قرار نمی گیرند و ممکن است به شدت دچار افسردگی شوند.
اضطراب:
کودکان طلاق ممکن است احساس اضطراب کنند و خود را تحت فشار ببینند. به عنوان مثال احتمال دارد آنها وظایف بیشتری را در خانه برعهده بگیرند. در ضمن ممکن است یکی از والدین یا هر دو آنها از کودکان به عنوان مشاور استفاده کنند. در این مواقع کودکان که احساس می کنند بزرگ شده اند و دوست دارند کمک کنند اضطراب خود را پنهان می نمایند.
تنهایی:
کودکان طلاق ممکن است احساس تنهایی کنند و دل شان برای والدینی که از آنها جدا شده اند تنگ شود. معمولا والدینی که در کنار کودکان می مانند آنقدر گرفتار مشکلات خود هستند که به فرزندشان نمی رسند.
احتمال دارد طلاق بر روی رابطه کودکان با همسالانشان نیز تأثیر بگذارد و کودکان در جاهای دیگر به دنبال آرامش بگردند و یا طرد شوند.
خشم:
خشم احساسی متداول درمیان کودکان طلاق است که در اثر عدم درک یا پذیرش این مسئله روی می دهد. کودکان گاهی خشم خود را نشان نمی دهند. خشم کودکان زمانی رواج پیدا می کند که دلایل طلاق روشن نباشد. در این مواقع کودکان به خاطر آنچه از نظر آنها «غیرضروری» است از والدین خود می رنجند.
افسردگی:
افسردگی از تأثیرات مستقیم طلاق محسوب می شود و در واقع یک تأثیر ثانوی است که به دنبال اندوه، احساس تنهایی و طردشدگی به وجود می آید. افسردگی نشانه آن است که کودکان حمایت کافی برای رویارویی با مسئله طلاق دریافت نکرده اند .