داستان زیبای حضرت علی(ع) و برادرش کمیل
عقیل در دوران خلافت امیرمومنان (ع) به عنوان مهمان به خانه آن حضرت وارد شد. حضرت علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) اشاره كرد كه جامه ای به عمویت هدیه كن و امام حسن (ع) نیز یك پیراهن و یك رداء از مال شخصی خود به عمویش اهداء كرد.
هوا گرم بود، علی (ع) و عقیل مشغول گفتگو بودند. موقع شام خوردن رسید، عقیل خود را مهمان دربار خلافت می دید و طبعا انتظار سفره رنگینی داشت ولی بر خلاف انتظار وی، سفره بسیار فقیرانه ای آورده شد كه فقط نان و نمك در آن بود.
عقیل با كمال تعجب پرسید آیا غذا هرچه هست همین است؟
و علی (ع) فرمود: مگر این نعمت خدا نیست؟ من كه خدا را بر این نعمت ها بسیار شكر می كنم و سپاس می گویم.
عقیل گفت: پس باید حاجت خویش را زود بگویم و مرخص شوم. من مقروضم و زیربار قرض مانده ام؛ دستور فرما هرچه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار می خواهی به برادرت كمك كن تا زحمت را كم كرده و به خانه خویش بازگردم.
امیرمومنان(ع) از میزان بدهی او پرسید وعقیل میزان آن را صد هزار درهم اعلام كرد؛ آنگاه حضرت فرمود: چقدر زیاد، متاسفم برادر جان كه این مقدار ندارم تا قرض های تو را بدهم ولی صبر كن تا هنگام پرداخت حقوق از سهم شخصی خودم بردارم و به تو بدهم كه شرط مساوات و برادری را به جا خواهم آورد، و اگر نبود كه عائله خودم خرج دارد؛ تمام سهم خودم را به تو میدادم و چیزی برای خود نمی گذاشتم.
عقیل گفت: یعنی صبر كنم تا زمان پرداخت حقوق برسد؟ بیت المال و خزانه كشور در دست توست و به من می گویی صبر كن تا موقع پرداخت سهمیه ها برسد و از سهم خودم به تو بدهم؛ درحالی كه تو هر اندازه بخواهی می توانی از خزانه بیت المال برداری.
عقیل در ادامه گفت: چرا مرا به رسیدن موقع پرداخت حقوق حواله می دهی؟ مگر تمام حقوق تو از بیت المال چقدر است؟ فرضا تمام حقوق را هم به من بدهی؛ چه دردی از من دوا می كند؟
علی (ع) فرمود: من از پیشنهاد تو تعجب می كنم، این كه خزانه دولت پول دارد یا ندارد، چه ربطی به من و تو دارد؟ من و تو هر كدام فردی هستیم مثل سایر افراد. درست است كه برادر من هستی و من باید تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك كنم اما از مال خودم، نه از مال مسلمین.
این مباحثه ادامه یافت و عقیل دست بردار نبود و می گفت: اجازه بده از بیت المال پول كافی به من بدهند تا دنبال كار خودم بروم.
محلی كه آنها نشسته بودند، مشرف بر بازار كوفه بود و صندوق های تجار و بازاری ها از آنجا دیده می شد. در این بین كه عقیل اصرار و سماجت می كرد، علی (ع) به عقیل فرمود: اگر باز هم اصرار داری و سخن مرا نمی پذیری، پس پیشنهادی به تو می كنم كه اگر به آن عمل كنی؛ می توانی تمام دین خویش را بپردازی و بیش از آن هم داشته باشی.
عقیل گفت چه كار كنم
و علی (ع) فرمود: در پایین ساختمان، در بازار، صندوق هایی است و زمانی كه بازار خلوت شد و همه رفتند تو از اینجا پائین برو و قفل بعضی از صندوق ها را بشكن و هرچه دلت می خواهد از آن بردار.
عقیل پرسید:
آنچه در صندوق هاست مال كیست؟
و حضرت علی (ع) فرمود: مال مردم شهر است.
عقیل گفت: عجب! به من پیشنهاد می كنی صندوق های مردم را بشكنم و مال مردم بیچاره ای كه به هزار زحمت به دست آورده و در این صندوق ها ریخته اند و به خدا توكل كرده و رفته اند را بردارم؟
علی (ع) فرمود: پس چطور به من پیشنهاد می كنی كه صندوق بیت المال مسلمین را برای تو باز كنم؟ مگر این مال متعلق به كیست؟ این اموال مال همه مومنین است كه راحت در خانه های خویش خفته اند.
آن حضرت برای اینكه عقیل را بیشتر آگاه كند، فرمود: پیشنهاد دیگری می كنم و آن این است كه اگر میل داری این پیشنهاد را بپذیر.
عقیل گفت:
دیگر چه پیشنهادی!
و امیرمومنان (ع) فرمود: اگر حاضری شمشیر خویش را بردار و من هم شمشیر خود را برمی دارم، در این نزدیكی انبار قدیمی حیره است و در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگی هستند، شبانه می رویم و بر یكی از آنها شبیخون می زنیم و ثروت كلانی بلند كرده و می آوریم.
عقیل گفت: برادر جان من برای دزدی نیامده ام كه تو این حرف ها را میزنی، من می گویم از بیت المال و خزانه كشور كه در اختیار توست اجازه بدهید پولی از آن به من بدهند تا من دیون خود را از آن بپردازم.
حضرت علی (ع) فرمود: اتفاقا اگر مال یك نفر را بدزدی بهتر است از اینكه مال صدها هزار نفر مسلمان یعنی مال همه مسلمین را بدزدی. ربودن مال چند نفر با شمشیر، دزدی است ولی ربودن مال عموم مردم دزدی نیست؟ تو خیال كرده ای كه دزدی فقط منحصر به این است كه كسی حمله كند و با زور مال او را از چنگالش بیرون بیاورد. بدترین اقسام دزدی همین است كه الان به من پیشنهاد میكنی.
برگرفته از كتاب: الگوهای رفتاری «امام علی (ع) و اقتصاد»نوشته مرحوم حجت الاسلام محمد دشتی