توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع
گاهی زشت ترين بخش بدن آدم ها، “ذهنشان” است؛
ذهن آدم ها، مثل يك حفره عميق، پر می شود از خيلی چيزهای زشت؛ از شك، از بدبينی، از برداشتهای بد، از نگاه پر غرور به ديگران، از توقع زياد، از خودبينی زياد؛ به این ترتیب، ذهن آدم ها گاهی تبديل ميشود به عضو زشت بدن. آنقدر بدن را زشت مي كند كه صد تا جراحی زيبايی هم كاری از پيش نمیبرد.
كاش میشد، جای بينی، جای شكم و پا، آدم “ذهنش” را جراحی مي كرد… هرچه كلمات بد بود، هرچه افكار ناچسب و بدبينانه بود، هرچه نادوستی و پر توقعی بود، میآورد بيرون جايش، كلمات خوب تزريق مي كرد و ذهنش را پر مي كرد از چيزهايي كه مردم، وقتي مي ديدنش، ازش حس قشنگي بگيرند. حس مهرباني، حس مثبت. كاش آدم ها را مي شد اينجور عمل زيبايي كرد…