توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع
وای علی اکبرم (ع) … ?بمیرد آنکه زمین زد تنِ جوان مرا
گرفت ، جان تو را و گرفت ، جان مرا
زمین زدند ، تو را و زمین زدند ، مرا
خدایِ من بکُشد مَردم زمان مرا
عصای پیریِ من بودی و شکسته شدی
پس از تو لرزه گرفته ست ، زانوان مرا
به روی صورت سرخت ، محاسنم خون شد
گرفته خون دهانت ، همهْ دهان مرا
دوباره طعمِ نبی را به کام من بِچِشان
بگیر ، با دهن خشک خود ، زبان مرا
به روی برگِ درختم قدم زدند ، همه
بهارِ لِه شده ی من … ببین خزان مرا !!
شکستن از تو صدای شکستنت با من
کنار آینه ات گوش کن فغان مرا
زمین کرب و بلا سرخ شد ز قصه ی من
به روی خاک ، نوشتند ، داستان مرا
تمام زندگی ام را کنار هم چیدم
گرفته است عبایم ، همهْ جهان مرا
نمازِ مغربِ من در بهشت اقامه شود
موذنم … تو در آنجا بگو اذان مرا !!
رضا قاسمی