علامه مصباح یزدی در دیدار با جمعی از اعضای حزب زنان جمهوری اسلامی در مقابل نعمت های خدادادی اعم از نعمت های مادی و معنوی، عقلانی و احساسی و عاطفی و سایر نعمت ها، تکالیفی متوجه ما می شود؛ما باید این نعمت ها را در جهت مطلوبی که خداوند متعال راضی است، صرف کنیم.
نعمت برقراری نظام اسلامی آروزی انبیاء و اولیا بوده و خداوند به دست مبارک حضرت امام (ره) ، آن را نصیب ما کرده است،شکر این نعمت علاوه بر حفظ و حراست از انقلاب، این است که فعالیتمان را در راهی صرف کنیم که موجب سعادت ما شود.
یکی از نعماتی که کمتر قدر آن دانسته می شود ،نعمت وجود جانشین امام (ره) بوده و بنده وظیفه دارم که از وجود این نعمت شکرگزاری کنم و شکرش هم به این است که حداقل آنچه در مورد ایشان می دانم و قابل بیان است، برای دیگران بازگو کنم.
آیا مسلمانانی که در صدر اسلام مقاومت کرده و شرایط شعب ابیطالب، آن هم بدون آب و نان را تحمل کردند، واقعا ایمان آورده بودند و یا ایمانشان ظاهری بود و ته دلشان به پیامبر (ص) ایمان نداشتند؟ آیا کسانی که حاضر شدند به خاطر دینشان مهاجرت کنند به حبشه که بعد از 1400 سال هنوز هم خیلی وضعیت مناسب و مطلوبی ندارد – به دروغ اظهار اسلام می کردند؟ آیا کسانی که در رکاب پیامبر (ص) می جنگیدند و کشته و زخمی می شدند، واقعا اسلام را باور داشتند یا دورغ می گفتند؟ بسیار دور از ذهن است که بگوییم آن ها واقعا ایمان نیاورده بودند.
از سال سوم بعثت پیامبر اکرم (ص)، به امر خدا، در جلسه میهمانی خانوادگی، علی (ع) را به جانشینی خودش تعیین کرد و تا حجة الواداع این امر بارها تکرار شد که آخرین آن در غدیر خم بود، بعد از وفات پیامبر (ص) در حالی که جنازه پیامبر (ص) هنوز دفن نشده بود، آیا کسانی که به دنبال تعیین جانشین رفتند، همان هایی نبودند که در جنگ ها شرکت کرده و فداکاری ها کرده بودند؟ آیا کسانی نبودند که سال ها رنج مهاجرت را کشیده بودند و بر فقر و گرفتاری های صدر اسلام صبر کرده بودند؟ اما چه شد که دستور پیامبر (ص) را نادیده گرفتند؟
هیچ تفسیر معقولی برای این امر وجود ندارد جز این که با کمال مسامحه بگوییم این ها شناخت و معرفتشان کم بوده است. وگرنه آن ها قصد تکذیب پیامبر نداشتند؛ اگر داشتند در جنگ ها و سختی ها شرکت نمی کردند. پس مسلمان بودند، اما در اثر ضعف معرفت و البته برخی عوامل دیگر - جانشین پیامبر (ص) را رد نموده و این نعمت عظیم را کنار گذاشتند.
ممکن است این واقعه در زمان ما هم تکرار شود که خداوند نعمت عظیم و بی نظیری به ما بدهد و ما قدر آن را نشناسیم؛ لذا اول باید قدر این نعمت را بدانیم و دیگران را هم از چنین نعمتی آگاه کنیم؛ الآن چه کسی را می شناسید که بتواند جانشین رهبری شود؟ البته خزانه خدا خالی نیست، اما بر اساس ظاهر کسی به کمال ایشان وجود ندارد.
آیا امروز رفتار عده ای متناسب با این نعمت عظیم هست؟ رهبری با این ویژگی هایی که در عالم اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است. در سران کشورهای دنیا بزرگ دنیا یک نفر را پیدا کنید که قابل مقایسه با ایشان باشد. و آیا ما وظیفه خود را نسبت به ایشان انجام داده ایم؟
توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع