عشق به عبادت
عمر بن يزيد نيز از امام صادق(ع) چنين نقل ميكند:
«در تورات چنين آمده كه [خداوند به انسان فرمود اي فرزند آدم، در عبادت من خالصانه وارد شو و غرق اين كار باش. من دل تو را از بينيازي پرخواهم ساخت و تو را رها نخواهم كرد تا به دنبال طلب خويش بدوي [يعني برآوردن خواستههاي تو را خود به عهده ميگيرم] و درد و ناراحتي و نقصان تو را جبران ميکنم و قلب تو را از خوف خودم پر ميسازم. اما اگر خود را براي عبادت من تهي نسازي، قلبت را از اشتغالات و نگرانيهاي دنيا لبريز ميکنم؛ آنگاه ناراحتي و نقصان تو را به عهده نميگيرم و رفع حاجتهايت را نيز به خودت واميگذارم».
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
«اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ العِبَادَۀَ فَعَانَقَهَا وَ اَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لاَ يُبَالِي عَلَي مَا اَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَي عُسْرٍ اَمْ عَلَي يُسْرٍ» .
بهترين مردم آن كسي است كه به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش كشد و از عمق جان دوستش بدارد و با تن به آن در آميزد و خود را براي انجام آن فارغ سازد و در بند آن نباشد كه در دنيا سختي كشد يا در رفاه باشد.»
از نگاه نبي رحمت(ص)، بافضيلتترين مردم كسي است كه عاشق عبادت است؛ يعني نميخواهد تنها اداي تكليف كند و دلخوشياش آن نيست كه نماز و روزۀ واجب خود را به جا آورده است. چنين كسي تشنۀ عبادت است و آن را با عشقورزي انجام ميدهد. اين عشق همان حقيقت والايي است كه معادلي براي آن يافت نميشود:
حقيقت عشق آن است كه:
جمله معشوق است و عاشق پردهاي
زنده معشوق است و عاشق مردهاي
در ادامه پيامبر(ص) تعبير «فَعَانَقَها» را در باب رابطۀ مؤمن با عبادت به كار ميبرد. «مُعانَقَۀ» از ريشۀ «عُنُق» به معناي گردن گرفته شده و زماني آن را به كار ميبرند كه دو نفر گردن به گردن هم بگذارند و يكديگر را در آغوش كشند.
پيامبر(ص) انساني را تصوير ميکند که محبت عبادت را در قلب خود وارد كرده و با تمام وجود با بندگي خدا مرتبط شده و هستي خود را در اين راه قرباني کرده است. چنين انساني دغدغۀ آن را ندارد كه از نظر امور مادي در مضيقه است يا در گشادگي؛ يعني فقر و غنا هيچ تأثيري در روحيهاش ندارد، زيرا مسير خود را شناخته است؛ لذا به سخنها و كنايههاي مردم نيز توجه ندارد.
اين مسئله درس اخلاقي بسيار بزرگي براي ماست كه ياد بگيريم بر اساس معيارها و قضاوتهاي مردم رفتار نكنيم. اگر مسير درست براي ما مشخص شد و راه رهايي و تعالي را پيدا كرديم، ديگر نبايد به حسابگريهاي عوامپسند توجه كرده و آن را معيار خود قرار دهيم. واضح است كه در اين راه ممكن است به نقايص زيادي متهم شويم (همان كه امام در فراز قبلي به آن اشاره فرمود: «وَ يَقُولُ قَدْ خُولِطُوا»)، اما بايد قاطعانه سر در آن راه طولاني كه پيش رو داريم، بگذاريم و تمام فضاي ذهن خود را از شوق وصال به آن مقام اعلا پر کنيم: «وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظِيمٌ».
بخشهایی از کتاب «گلبانگ رهایی؛ شرح خطبۀ متقین 193،استادمفسر: دکتر محمد علی انصاری
توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع