توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع
بخشی از خاطرات شهید همت از زبان همسرش:
به خانه که میآمد، نمیگذاشت همسرش کاری کند. خودش سفره را میانداخت. غذا را میآورد. ظرفها را میشست. شیر و غذای بچهها را با حوصله میداد. با آنها بازی میکرد. لباسهایشان را عوض میکرد، میشست. به خرید میرفت و میگفت: زن نباید زیاد سختی بکشد. هر جا خواستی برو!
خانم جان! اصلاً اگر نروی توی مردم از تو راضی نیستم، اما بار نگیر دستت بیا خانه. اینها را بگذار من انجام بدهم. تو بعد از من باید خیلی سختیها بکشی، بگذار حالا این یکی دو روزی که هستم کمی به شما برسم.