حقیقت بخشش
آیت الله ناصری :
در سالهای قبل در هندوستان یک بنده خدایی بوده که خیلی فوق العاده بوده است. وضع او خوب بود و هر روز انفاق خیلی زیادی می کرد. حاکم وقت دنبال او فرستاد. گفت: «شنیدهام که شما یک مقدار عقلت کم است». گفت: «چطور؟» گفت: «شنیدهام خیلی بذل و بخشش می کنی و به دنیا علاقه نداری. مگر اموالت را دوست نداری؟» گفت: «قربان! من بیش از همه اموالم را دوست دارم». گفت: «پس چطور این اندازه انفاق می کنی؟» گفت: «چون آنها را دوست دارم، می خواهم برای خودم جلو بفرستم. نمی خواهم اینجا بگذارم و بروم. من که می خواهم بروم با عملم می روم. این اموال، خانه، ویلا، ماشینها، پولها، جواهرات و اینها، برای وارثها می ماند. آنهایی که اينها را بخشش نمی کنند، مالشان را دوست ندارند؛ می گذارند و می روند؛ اما من دوست دارم و جلو می فرستم. تا در آن عالم، آنها را داشته باشم. سلطان متنبه شد که این بنده خدا راست می گوید.
توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع