کرامات معنوی
یکی ازویژگیهاى ام البنین (سلاماللهعلیها) این مادر با عظمت ، مقامات معنوى و کرامات اوست
بچه دار شدن یک خانواده حنفى مذهب
در شهر کوت عراق، در منزل خانم حاجیه ام عبد الامیر، در دهه دوم محرم الحرام، مجلس عزادارى به نام حضرت ام البنین علیهاالسلام برقرار بود.
در همان روزها یک خانواده پیرو مذهب حنفى به آن محله آمدند. در میان آنان خانمى به چشم مى خورد به نام وزیره که حدود ده سال از ازدواجش مى گذشت و هنوز بچه دار نشده بود و امید به فرزند داشتن را از کف داده بود. برخى از اهالى محل به او گفتند:چرا به ام البنین علیهاالسلام متوسل نمى شوى؟ وزیره گفت:این کار سودى ندارد؛ زیرا علم پزشکى از معالجه من ناتوان مانده است. حتى از داروهاى سنتى استفاده کردم و در روز میلاد زکریا علیه السلام روزه گرفتم؛ اما سودى نبخشید.
آنان گفتند:هر کس از غذاى سفره ام البنین علیهاالسلام بخورد و او را در پیشگاه خدا واسطه قرار دهد، خداوند دعایش را مستجاب مى کند. چه اشکالى دارد که تو نیز چنین کنى. شاید خداوند، نوزاد دخترى به تو عطا کند و به میمنت ام البنین علیهاالسلام نام او را فاطمه بگذارى.
وزیره در حالى که با سکوت و نگرانى به سوى آنان نگاه مى کرد، یکباره زبانش باز شد و با صداى لرزان گفت:به این شرط که این قضیه میان من و شما باشد و شوهر و خانواده ام از آن آگاه نشوند. آنان گفتند:بسیار خوب! فردا و یا پس فردا ان شاء اللّه در منزل حاجیه حضور پیدا کن. در آنجا مجلسى برگزار مى شود که با خواندن روضه ام البنین پایان مى یابد.
وزیره با دنیایى از بیم و امید، در حالى که صورت خود را پوشانده بود، از خانه اش بیرون آمد و روانه منزل حاجیه، ام عبد الامیر شد. از شرم، عرق مى ریخت و خاطرش پریشان بود. هر قدر که به جلسه روضه نزدیک مى شد، تپشهاى قلبش بیشتر مى شد. صداى روضه خوان گوشهاى او را نوازش مى داد و به رهایى از رنج روحى امیدوارش مى ساخت. وى وارد خانه شد و در مراسم روضه شرکت کرد.
وقتى روضه خوان از نوحه سرایى فارغ شد، براى بهبودى بیماران دعا کرد؛ آن گاه سفره ام البنین(علیهاالسلام) پهن شد. زنان حاضر به غذاهاى موجود در سفره، تبرک مى جستند. آنها گرد سفره نشسته بودند و بهبودى بیماران و برآورده شدن حاجتهایشان را درخواست مى کردند. وزیره با دستانى لرزان، قدرى از خوراکیها را از سفره برداشت و از جایش برخاست و در حالى که اشکهایش جارى بود، از منزل خارج شد. او و شوهرش در شامگاه به امید شفا، از آن غذا خوردند.
حدود یک ماه از این واقعه مى گذشت که حالات وزیره تغییر کرد و گرفتار سرگیجه و درد سینه شد. تمایلش به غذا کاهش یافت. خوابش زیاد و حضورش در جاهاى شلوغ مشکل شد. هر کارى که به عهده اش گذاشته مى شد، به سختى انجام مى داد و دلش اضطراب خاصى پیدا کرده بود.
شوهرش مى گوید ای وزیره چه شده است؟ آیا بیمار هستى؟ او پاسخ مى دهد:نمى دانم. » همسرش او را نزد پزشک مى برد و پزشک پس از معاینه مى گوید: چیزى نیست. ناراحتی هاى او نشانه باردارى است و براى اینکه شما مطمئن شوید، فردا به آزمایشگاه مراجعه کنید. با شنیدن این خبر مسرت بخش، هر دو بى نهایت خوشحال مى شوند. شوهر وزیره در حالى که اشک شوق مى ریخت، گفت: آقاى دکتر! آیا شما اطمینان دارید؟ دکتر با کمال خونسردى گفت:بله.
فرداى آن روز، وزیره همراه همسرش، جواب مثبت آزمایش را دریافت مى کنند. پس از آن به خانه مى روند و سجده شکر به جاى مى آورند. خبر باردار شدن وى میان بستگان منتشر مى شود و شادى، فضاى خانواده را فرا مى گیرد؛ ولى او نذرى را که براى ام البنین کرده بود، همچنان در سینه اش پنهان نگاه مى داشت
سرانجام ماهها سپرى شد و نهمین ماه از ایام باردارى او فرا رسید. در آغاز فصل بهار و اندکى پیش از اذان صبح، او دخترى به دنیا آورد و همگى خوشحال شدند. وزیره گفت:براى تبرک جستن به ام البنین علیهاالسلام نام کودک را فاطمه بگذارید؛ اما خویشاوندان شوهرش مخالفت کردند و گفتند نام او را عایشه بگذارید. براى از بین بردن اختلاف، نام آن کودک را «بُشرى» گذاشتند.
منبع
چهره درخشان قمر بنى هاشم ابو الفضل العباس علیه السلام، على ربانى خلخالى، ج ۲ با تلخیص