نقش وراثتی و تربیتی مادر بر فرزند!
فرزندان، اگرچه ازنظر حقوقی، به پدر نسبت بیشتری دارند ولی واقعاً به مادران شبیهترند. «محمد حنفیه» و «حضرت عباس»، هر دو، فرزندان امیرالمؤمنین هستند، هر دو هم اتفاقاً «علمدار» هستند یکی در جمل و دیگری در کربلا، امیرالمؤمنین به فرزندش محمد حنیفه میفرماید: «محمد این پرچم را بگیر و پیش برو» محمد مکثی میکند و میگوید: «پدر! مگر نمیبینید از آسمان تیر میبارد!» حضرت میفرماید: «تو به مادرت رفتهای! أدركك عرق من أمك»(شرح نهج البلاغه، ج1، ص243) این ترس از امیرالمومنین نیست.
اما در کربلا، اباعبدالله الحسین (ع) علمداری دارد که دستانش جدا شد ولی دست از امام و عَلَمش نکشید، وقتی غنائم جنگی را نزد یزید آوردند، دیدند یزید به نقطه ایی چشم دوخته، از روى تعجب سه بار برخاست و نشست، گفتند: «چه شده یزید اینطور نگاه میکنی؟ یزید گفت:«ببینید حسین چه علمداری داشته؟ تمام عَلَم، پر از تیر است جز جایی که دست عباس آنجاست، معلوم میشود تا آخرین لحظه علمدار دست از علم نکشیده است؛ «انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن والضرب الا مقبض الید التى تحمله»(سوگنامه آل محمد، محمدی اشتهاردی، ص 300)
این تفاوت زمین تا آسمان، بین دو فرزند امیرالمؤمنین به خاطر مادری شجاع به نام « ام البنین» است. مادرها چه از حیث «وراثتی» چه از حیث «تربیتی» بهشدت در شکلدهی شخصیت فرزندانشان اثرگذارترند.
«مادران» مانند نقاشها، «شاکله و شمایل شخصیتی» فرزندشان را با رفتارشان، صبر و بیصبریشان ترسیم میکنند. مادری که در رفتارش صبر ببارد، بچه را صبور بار میآورد.
در خانهای که «پدر» توسط «رفتار مادر» «محترم» و «مطاع» باشد و «مادر» توسط «رفتار و گفتار محبتآمیز پدر» «محبوب» باشد، فرزندان آمادگی پذیرش «ولایت» را بیشتر دارند. چراکه فرزندان مزه «محبت» و «اطاعت توأم بامحبت» را چشیدهاند که دو عنصر اصلی «ولایت مداری» است.