مصاحبه همسر مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) درباره حجاب، خانه داری و تجملات
به نظر من بهترین پوشش برای خارج از منزل،چادر،میباشد، البته شرعا پوشیدن انواع دیگر پوشش در صورتی که بدن را کامل بپوشاند و جذب و تنگ نباشد اشکالی ندارد.اما به طور کلی چادر ترجیح دارد.برای درون خانه کاملا متفاوت است.البته پوشش در هر شرایطی باید مطابق عفت اسلامی باشد.
متنی که در ادامه میآید مصاحبه با همسر مکرمه مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای(مدظلهالعالی) میباشد که برگرفته از مجله محجوبه که نشریهای خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی ویژه بانوان به زبان انگلیسی برای خارج از کشور میباشد. این مصاحبه در سال 1372 چاپ و منتشر شده و به وسیله خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده است. این مجله که توسط بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر می شود در پی آن است که الگویی جامع از شخصیت و جایگاه زن ارائه دهد و با کجرویها و برداشتهای نادرست از مقام و منزلت زن مقابله کند و حقوق و تکالیف زنان در سالم سازی جامعه بشری و نظام حقوق اسلام در زمینه حقوق زن و خانواده معرفی و بیان نماید.
لطفا کمی از دوران مدرسه تان برای ما بگوئید.
من خاطرات روشنی از دوران مدرسهام از جمله معلم فرزانه قرآنم، خانم پور رنجبر دارم که گویا اخیراً به رحمت ایزدی پیوستهاند این خانم محترم و متین معلم قرآن ما بود.آن روزها لباس او منحصر به فرد بود.گرچه چادر سرش نمیکرد اما حجاب کامل اسلامی داشت.مقنعه بلند او تا کمرش میرسید؛ این خانم شیوه ابداعی ویژهای در تدریس قرآن داشت.چهرهاش که مملو از متانت و وقار بود هنوز جلوی چشمانم هست و هرگز نمیتوانم فراموشش کنم.
شما چطور با همسرتان آشنا شدید؟
من در سال 1343 با ایشان ازدواج کردم، البته این ازواج همانطور که در خانواده مذهبی آن زمان مرسوم بود، صورت گرفت به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد از مباحثات معمول مراسم ازدواج انجام شد.
شما چند فرزند دارید؟
ما چهار پسر و دو دختر داریم. همه پسرانمان قبل از انقلاب و دختران مان بعد از انقلاب(انقلاب اسلامی ایران) به دنیا آمدند.
لطفا کمی در مورد زندگیتان، طی دوران قیام اسلامی علیه شاه صحبت بفرمایید:
آن زمان دوران مشقت باری بود و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم. یادم میآید که طی اولین ماههای بعد از ازدواجمان، یک روز همسرم از من پرسید: اگر من دستگیر شوم تو چه احساسی خواهی داشت؟ این سوال غیر منتظرهای بود و من ابتدا خیلی ناراحت و آزرده خاطر شدم، اما ایشان آنقدر درباره درگیری، خطرات و مشکلات و وظیفه همه افراد در این رابطه صحبت فرمودند که کاملا مرا قانع کردند.
ایشان این مطلب را درست همان روزی که امام خمینی(ره) دوباره بازداشت شدند و ایشان را از قم به تهران آورده و سپس به ترکیه تبعید کردند، مطرح نمود. درآن روز آقای(آیتالله العظمی) خامنهای و دیگران در مشهد برای نشان دادن مخالفتشان با این امر آماده شده بودند و در همین زمان بود که از من دربرخورد با مساله دستگیریشان سوال کردند. از همان روز من خودم را از لحاظ فکری آماده رویارویی با خطراتی که در راه مبارزات همسرم پیش خواهد آمد، نمودم. بنابراین، هر وقت ایشان زندانی یا تبعید میشدند یا هنگامی که مجبور بودند پنهانی و مخفی فعالیت نمایند، تمامی مشکلات را با راحتی تحمل میکردم .بعدها که ما فرزندان بیشتری داشتیم و زندگی گاهی اوقات مشکلتر می شد که البته خداوند همیشه ما را یاری مینمود و هرگز نا امید نشدم.
شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری نمودید؟
فکر می کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود. طوریکه ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگهدارم. گاهی اوقات که برای ملاقات ایشان به زندان میرفتم از مشکلاتی که داشتیم چیزی به ایشان نمیگفتم و در پاسخ به سوالاتشان درباره وضعیت خودم و فرزندان صرفا خبرهای خوب میدادم.برای مثال طی ملاقاتهایی که با ایشان در زندان داشتم یا در نامههایی که در دوران تبعید برای ایشان می نوشتم هرگز چیزی در مورد بیماری فرزندان نمیگفتم و نمینوشتم.
توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع