نتیجه غفلت از یاد خدا
غفلت از یاد خدا تنها و تنها انسان ضعیف را از پای در خواهد آورد و او را دچار خودفراموشی، دچار زندگی پر مشقت، تسلط شیطان و در نهایت نابینایی در آخرت می شود.
خدا
نگاهی می کنم به خودم . می خواهم ببینم چه کاره ام. داشته ها و نداشته هایم را بسنجم. می خواهم ببینم برد کرده ام یا باخته ام؟ …
به خانه ام که رسیده ام، از هیچ چیز کم نگذاشته ام برایش … از نمای بیرونی اش بگیر تا فضای داخلی اش که هر چه مد روز شده را بلافاصله تهیه کرده ام ، هم می خواهم در رفاه و آسایش باشم و هم نمی خواهم از دیگران چیزی کم داشته باشم … ماشینم را هم همینطور … هزار قرض دور خودم اگر گذاشته ام، عیب ندارد ؛ توان و نیرو دارم . کار می کنم و قرضم را هم می دهم . عوضش ماشینم حسابی تو دل بروست . پشت فرمانش که می نشینم ، خوب می بینم که دیگران چطوری نگاهم می کنند … خب زحمت کشیده ام ، کار کرده ام و آن را خریده ام . از خانه بابام که نیاورده ام . حاصل زحماتم است … سرو وضعم هم خوب است … همیشه شیک پوشیده ام و خوب خورده ام و خوب چرخیده ام … دیگر چه می خواهم … الحمدلله، خدا را شکر … وضعم خیلی خوب است … الحمدلله …
خوشی ام دیری نمی پاید اما ، ندایی از درون می گزدم … حرف می زند و حرف می زند … همه شیرینی ذائقه ام را با خودش می برد … خوب راست هم می گوید ، با این همه هنوز چیزی کم دارم …
گاهی گمان می کنم اگر سرم را به بی خیالی بزنم و غافل از یاد خداوند ، عمرم را سپری کنم و زندگی ام را بگذارنم ، آب از آب تکان نمی خورد . با خودم می گویم این همه انسان در دنیا هستند که به ذکر و عبادت مشغولند ؛ پس بی خیال بگذار من به زندگی ام برسم … ندای درونی سرم فریاد می کشد … با خودت چه فکر کرده ای؟ … خداوند هیچ نیازی به عبادت تو و امثال تو ندارد … عواقب شوم این روی گردانی و سهل انگاری به وجود ضعیف و سراپا نیاز خودت بر می گردد … مگر حالا رهایم می کند ! … خودمانیم ! راست می گوید … کنار همه آن خوشی خدا نباشد ، هیچم، هیچ هیچ … و این خدا فراموشی چه عواقبی که برایم نداشته است … ندا باز می گردد و برایم بر می شمارد .