انسانها به چهار دسته عمده تقسیم میشوند
اول:
آنانی که وقتی هستند، هستند
وقتی که نیستند هم نیستند
(اکثر آدمها اینگونه اند. حضورشان مبتنی به فیزیک است
تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند
و سطح آگاهیشان از سطح جسم و ابعاد مادی زندگی بالاتر نمیرود
بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند)
دوم:
آنانی که وقتی هستند، نیستند،
وقتی که نیستند هم نیستند
( اینان مردگانی متحرک در جهان هستند، خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی های فانی دنیا واگذاشته اند.
شاید در بیرون غنی باشند، اما فقیرانی هستند در درون و در روح)
بی شخصیت اند و بی اعتبار،، هرگز به چشم نمی آیند . مرده و زنده اشان یکی است
سوم:
آنانی که وقتی هستند هستند
وقتی که نیستند هم هستند
(آدمهای دلسوز و معتبر و با شخصیت . کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و سعی در کمک به ما دارند و تاًثیر گذار، و در نبودنشان هم تاثیرشان را با نبودنشان می گذارند.
کسانی که همواره به خاطر ما می مانند . دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم .
چهارم:
کمیاب ترین آدمها هستند
آنانی که وقتی هستند، نیستند
وقتی که نیستند هم هستند
(شگفت انگیز ترین آدمها اینان هستند.
لقب اشرف مخلوقات تنها سزاوار ایشان است
در زمان بودنشان چنان قدرتمند و با شکوه، اما ساده و بی پیرایه اند، که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اینان پادشاهان دنیای درون هستند
اما وقتی که از پیش ما میروند، نرم نرم، آهسته آهسته درک میکنیم، باز می شناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند و که بودند. چه می گفتند و چه می خواستند
ما همیشه عاشق این آدمها هستیم
هزار حرف داریم برایشان
اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم به سادگی از دستشان میدهیم، قفل بر زبانمان می زنند. اختیار از ما سلب میشود، سکوت می کنیم و غرقه در حضور آنان مست می شویم.
و درست در زمانی که می روند، یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. و همواره حسرت درک نکردنشان را میخوریم
شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد