توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع
خانهمان را به آنها دادیم ! ( روایتی از همسر شهید امیر سرلشگر عباس بابایی )
یک روز آمد و گفت خانهمان را باید عوض کنیم. یکی از پرسنل نیروی هوایی را دیده بود که با هشت تا بچه در یک خانه دو اتاقه زندگی میکنند و نمیشد ما با دو بچه در این خانه نسبتا بزرگ زندگی کنیم. آدرس خانه را به آن آقا داده بود و رفته بود. آن آقا بعد از این که فهمید فرمانده پایگاه میخواهد خانهاش را به او بدهد کلی اصرار کرد که نه ! ولی با پافشاری عباس قبول کرد و خانهمان را به آنها دادیم. با این مهربانی و مظلومیتش، فرمانده قاطعی بود. وقتی جدی میشد باورت نمیشد که این همین عباس است.
نسیم وحی شهریور 86 شماره 7