توسط سميه نكوئيان in بدون موضوع
پناهِ عبای آقا
روایتی از همراهی با رهبر انقلاب در بازدید از مناطق زلزلهزده کرمانشاه
جلوتر، دخترکی با روسری سبزرنگ جلو رفت چیزی گفت و به گریه افتاد. آقا دست به سر دخترک گذاشتند و دخترک صورتش را در عبای آقا پنهان کرد.
دخترک، پدر و مادرش مجروح شده بودند و بستگانش را در زلزله از دست داده بود. داغ دیده بود و وقتی دیدمش یاد بچههایی افتادم که چندروزی است یتیم شدهاند و انگار حالا به آغوش رهبر پناه آوردهاند: الم یجدک یتیما فاوی؟
آقا ایستاد تا خود دخترک سرش را از عبا بردارد.