#سكوت_امام_على_علیه_السلام
#بخش_اول_طرح_پرسش_شبهه
#پرسش : با توجه به اهميت رهبرى سياسى، به چه علت امام على (علیه السلام) 25 سال سكوت كردند؟ و در اين باره عقب نشينى كردند؟
#بخش_دوم_بیان_مقدمات_جواب
قبل از ورود به بحث اصلى، لازم است نكاتى به عنوان مقدمه بيان شود:
#يكم. حق حاكميت اصالتا از آن خدا است؛ زيرا مالكيت هستى از آن او است: «تَبارَكَ الَّذِى بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» [1] «بزرگوار است آن كه فرمانروايى به دست او است و او بر هر چيزى توانا است».
بر اين اساس حكومت بر انسان ها، در اصل حق خدا و از شئون ربوبيت او است. هيچ كس حق حاكميت بر ديگرى را ندارد؛ مگر آنكه از طرف خداى متعال نصب شده يا مأذون باشد.
#دوم. خداوند در قرآن به انسان ها فرمان داده كه از طريق پيامبر (صلی الله علیه وآله) و امام (علیه السلام) اطاعت خدا را انجام دهند: «أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ» [2] «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را اطاعت كنيد».
#سوم. بر اساس ادله متعدد و نصوص قطعى ـ از قبيل حديث غدير ـ حق حاكميت و ولايت بر جامعه اسلامى، براى امام على (علیه السلام) امرى كاملاً مسلّم است.
از طرف ديگر اِعمال اين حق و فعليت بخشيدن به آن منوط به اقبال، پذيرش و رضايت مردم است.
#چهارم. بعد از رحلت رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) از آنجا كه شرايط حكومت براى اميرمؤمنان (علیه السلام) تحقق نيافت، آن حضرت به دليل رعايت مصلحت اهم [3] و حفظ مصالح عاليه دينى، تا زمان فراهم شدن پذيرش و اقبال مردمى، از حق خود صرف نظر كرد. اما بعد از كشته شدن عثمان، مردم به امام على (علیه السلام) اقبال نشان دادند و آن حضرت به حق حاكميت خود دست يافت.
[1] ملك 67، آيه 1.
[2] نساء 4، آيه 59.
[3] از نگاه فقهى و قواعد باب تزاحم ولى امر موظف است مصلحت اهم را بر مصلحت مهم مقدم نمايد.