رابطه « اسلام و سیاست» از منظر امام خمینی (ره)
«واللَّه اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرّفى كردهاند.»(صحیفه امام، ج1، ص270)
«آنقدر آيه و روايت كه در سياست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما پنجاه و چند كتاب فقه را ملاحظه مىكنيد، هفت- هشت تا كتابى است كه مربوط به عبادات است، باقىاش مربوط به سياسات و اجتماعيات و معاشرات و اينطور چيزهاست. ما همه آنها را گذاشتيم كنار و يك بُعد را، يك بعد ضعيفش را گرفتيم. اسلام را همچو بد معرفى كردهاند به ما كه ما هم باورمان آمده است كه اسلام [را] به سياست چه! » (صحیفه، ج6، ص43)
«بيشتر كتب فقه، كتب سياست است» (صحیفه، ج13، ص13)
«اين مواقفى كه در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحى، قربان، و حج- مواقف حج- نماز جمعه، جماعات كه در شب و روز انجام مىگيرد، اين مواقف جنبههاى عبادى دارد، و جنبههاى سياسى و اجتماعى هم دارد؛ يعنى جنبه عبادىاش در جنبه سياسىاش- اينها- مُدْغَمند، مُنْضَم به همند.» (صحیفه، ج4، ص447)
«اسلام، احكام اخلاقىاش هم سياسى است. همين حكمى كه در قرآن هست كه مؤمنين برادر هستند، اين يك حكم اخلاقى است، يك حكم اجتماعى است، يك حكم سياسى است»(صحیفه،ج13، ص130)
«اسلام دين سياست است قبل از اينكه دين معنويات باشد.» (صحیفه، ج6، ص467)
«انبيا- عليهم السلام- شغلشان سياست است.» (صحیفه، ج13، ص433)
«در رواياتِ ما براى نبّى اكرم با لفظ «سياست» ثابت شده است. و در دعاى، در زيارت جامعه ظاهراً هست كه «ساسَةُ العباد» هم هست. در آن روايت هم هست كه پيغمبر اكرم مبعوث شد كه سياست امت را متكفّل باشد.» (صحيفه امام، ج13، ص: 431)
«مسئله دخالت در سياست در رأس تعليمات انبياست. ما همه تعليمات انبيا را كنار گذاشتيم، فقط به آن تعليماتى كه دخالت نكردن در سياست و دخالت نكردن در جامعه و اينها [مرتبط است] فقط همينش را گرفتهايم. نمازش را گرفتهايم، باقى را رها كرديم» (صحیفه امام، ج15، ص214)
«مسجد مركز تبليغ است. در صدر اسلام از همين مسجدها جيْشها، ارتشها، راه مىافتاده، مركز تبليغ احكام سياسى اسلام بوده مسجد. هر وقت يك گرفتارى پيدا مىشد، صدا مىكردند كه «الصَّلاةُ بالجَماعَة»، اجتماع مىكردند؛ آن گرفتارى را طرح مىكردند، اين صحبتها را مىكردند. مسجد، مركز اجتماع سياسى است»(صحیفه،ج5، ص17)
«بالاترين مسائلى است كه انبيا براى او آمده بودند. قيام بالقسط و مردم را به قسط وارد كردن مگر مىشود بدون دخالت در امور سياسى؟ مگر امكان دارد بدون دخالت در سياست و دخالت در امور اجتماعى و در احتياجات ملتها، كسى بدون اينكه دخالت كند، قيام به قسط باشد؟ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ باشد؟» (صحیفه، ج15، ص215)
«در روايات هست كه بُنِىَ الاسلامُ عَلى خَمْس اين ولايت، ولايت كلى امامت نيست. اينطور نيست كه ما خيال كنيم كه ولايتى كه در اينجا مىگويند، آن امامت است و امامت هم در عرض فروع دين است، نخير؛ اين ولايت عبارت از حكومت است، حكومت مجرى اينهاست، در عرض هم به آن معنا نيست، مجرى اين مسائل ديگر است. اين انحرافات خيلى زياد است، نمىشود همهاش را احصاء كرد. بنابراين، «ما نُودِى بِشِى ءٍ مِثْلَ ما نُودِىَ بِالوِلايَه» براى اينكه حكومت است. به هيچ چيز مثل اين امر سياسى دعوت نشده است و اين امر سياسى بوده است.»(صحیفه، ج20، ص112)
«بيخود بعضى از ائمه ما نمىفرمايند كه براى من در منابر روضه بخوانند. بيخود نمىگويند ائمه ما به اينكه هر كس كه بگريد، بگرياند يا صورت گريه، گريه كردن به خودش [بگيرد] اجرش فلان فلان است. مسأله، مسئله گريه نيست. مسأله، مسئله تباكى نيست. مسأله، مسئله سياسى است»(صحيفه امام، ج13، ص: 323)
«بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايههاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند.»(صحیفه،ج21، ص279)