اگر كسي در دنيا رسوا شد ميتواند در جايي، مثلا ً پشت ديوار، درخت، درّه يا دامنه كوهي پنهان شود، تا كسي او را نبيند؛ اما فردا كه در پيشگاه حق، حقيقت ظاهر ميشود، ديگر مقرّ و دره و كوهي نيست.
در قرآن كريم آمده است كه از پيامبر سؤال ميكنند: خداوند اين كوهها را در قيامت چه ميكند: (ويسئلونك عن الجبال فقل ينسفها ربّي نَسْفاً فَيَذَرها قاعاً صَفصَفاً لا تري فيها عوجاً ولا أمْتاً)پيامبر بگو كوهي نميماند. همه كوهها كوبيده ميشود و سرزمين قيامت صاف بوده و درّه و كوه و تلّ و تپهاي ندارد.
درخت و ديواري ندارد تا انسان شرمنده، خود را آنجا پنهان كند. چشم اهل محشر هم تيز است؛ و هر جا را بخواهند ميبينند: (فبصرك اليوم حديد). انسان است و چشمانداز وسيع موجودات. كجا انسان شرمنده ميتواند خود را پنهان كند؟ چگونه كسي كه عمري را به بدگويي سپري كرده آنگاه كه سرپوش برداشته ميشود به خود چگونه اجازه ميدهد كه در بين ديگران بسر برد؟ بنابراين، مهمترين خطر، بيآبرويي است.
خداي متعال در ستايش پيامبر و مؤمنان، ميفرمايد: اينها كساني هستند كه آبرويشان در قيامت محفوظ است: (يوم لا يخزي الله النّبي والّذين امنوا معه نورهم يسعي بين أيْديهم وبأيْمانهم يقولون ربّنا أتممْ لنا نورنا واغْفر لنا إنّك علي كلّ شيءٍ قدير)[1].
روز قيامت روزي است كه خدا آبروي پيامبر و پيروانش را حفظ ميكند. معلوم ميشود كه خطر جدي است. خدا عظمت پيامبر را تبيين ميكند و ميفرمايد: در آن روز آبروي پيامبر و پيروانش محفوظ است و خدا آنان را خوار نميگرداند و آبروي ديگران رفته است.
حال بايد ملاحظه كرد آنچه در بيرون داريم در درون هم داريم؟ يا چون به خلوت ميرويم آن كار ديگر ميكنيم؟ كدام يك از ما ميتوانيم اين شهامت را داشته باشيم كه درون و بيرونمان يكي باشد. آن روز، روز رسوايي است، و چيزي بدتر از آن نيست. بر فرض، انسان سوخت و سوز را تحمل كند و بر آن عذاب صبر كند، اما حاضر نيست لحظهاي آبرويش برود.
لذا وقتي سخن از عذاب قيامت است صاحبان خرد ميگويند: (ربّنا إنّك من تُدْخلِ النّار فقد أخزيته)[2] خدايا! هر كس را كه به جهنم ببري آبرويش را بردهاي. سخن از بيآبرويي است، كه آن مهم است. گرچه سوختن هم سخت است.
[1] ـ سوره تحريم، آيه 8.
[2] ـ سوره آل عمران، آيه 192.
حضرت آيت الله جوادی آملی مدظله العالی
حکمت عبادات ص 80 و 81