تا دوست بود تو را گزندی نبود
نوشته شده توسط سميه نكوئيان در 9 اسفند 1396 in بدون موضوع
قدیم ها حیاط خانه ها خاکی بود به همین خاطر وقتی می خواستند جاروب کنند٬ اول آب پاشی می کردند تا غباری بلند نشود٬ و یا اگر بلند می شد ٬ سریع آب پاشی می کردند تا غبارها بنشینند. غم ها و غصه ها و افسردگی ها مثل غباراند و لطف و عنایت خدا مثل آب است. اگر پای لطف و کرم او در میان باشد دیگر به قول مولانا؛ غم به کناره می رود. پس هرگاه در زندگی خود احساس غم و غصه کردیم باور کنیم که جای خدا خالی است.
به خاطرهمین بود که امام (ره) می فرمود:
« تا دوست بود تو را گزندی نبود
تا اوست غبار چون و چندی نبوی»
یعنی اگر او بیاید هیچ چیز نمی تواند به تو آسیبی برساند و هیچ غبار غم و غصه ای بر دل تو نخواهد نشست٬ و دیگر برای چون و چند زندگی چانه نمی زنی.
کتاب سلوک باران – حجت الاسلام محمد رضا رنجبر
فرم در حال بارگذاری ...