تاريخ زندگي امام حسين(عليهالسلام) دو چهره گوناگون را از آن حضرت به ما نشان ميدهد:
1 ـ چهرهاي كه به هيچ وجه حاضر به تسليم، خضوع و رضا در برابر هيچ ظالمي نيست و با آن كه تمام قدرتهاي آن روز بر ضدّ كاروان او بسيج شده بودند و با آن كه ميدانست كه سفر به عراق به شهادت او و اصحابش منتهي ميشود و بعد از شهادتِ او خاندان گراميش به اسارت ميروند و حتي دخت گرامي اميرالمؤمنين، زينب كبري(سلاماللهعليهما) بايد طعم تلخ اسارت را بچشد و گردن حجت خدا، حضرت سجاد (عليهالسلام) با غل و زنجير گران آزرده شود، در عين حال آن خطبههاي حماسي بين راه كربلا را خواند و در آن خطبهها همراه اظهار تبرّي از بيگانگان، فرمان قيام و دستور مبارزه را صادر كرد و فرمود:
من قيام كردهام تا راه جدّ و پدرم را بروم. گرچه در مدت نزديك به يك ربعقرنْ زمامداران اموي و مرواني مردم را به سيره ديگران انس و عادت داده بودند، امّا من فقط به سيره جد و پدرم عمل مي كنم[1].
اين روحيه به قدري قوي است كه نه تنها خطبهها و خطابهها و نامههاي آن حضرت را حماسي ميگرداند، بلكه به مناجات و دعاهاي آن حضرت نيز رنگ حماسه ميدهد. و نه تنها خود بلكه هيچ يك از اهل بيت و اصحاب او حاضر نشدند كه حكومت جائرانه امويان را امضا كنند. اين نكته، مطلب مسلّم تاريخي است كه بر احدي مستور نمانده است.
2 ـ چهرهاي كه گويا جز انعطاف و مناجات چيز ديگري ندارد و دعايدعرفه را كه سراسر عرفان، عشق، شعف و اظهار تذلل در پيشگاه خداوند است انشا ميكند. اين اوج عرفان اوست كه به برادرش ابوالفضل العباس(عليهالسلام) فرمود:
شب عاشورا را مهلت بگير، خدا ميداند كه من نماز، مناجات، تلاوت قرآن، دعاي فراوان و استغفار را دوست دارم: «فهو يعْلم أنّى كنتُ قد اُحبّ الصلاة له وتلاوة كتابه وكثرة الدّعاء والاسْتغفار»[2].
عارف واقعي دوست نماز است و چشم او با نماز و دعا و زمزمه و مناجات روشن ميشود[3].
در اين بخش نيز نه تنها سالار شهيدان بلكه همه اصحاب باوفاي او چنين بودند: «لهم دوىّ كدوىّ النحل»[4]؛
آن گروه مثل زنبورهاي عسل زمزمه داشتند. البته هر كسي رتبه خاص خودش را دارد.
حضرت آيت الله جوادی آملی مدظله العالی
حماسه و عرفان، صفحه 230,231
فرم در حال بارگذاری ...