چاه نکن بهر کسی
اول خودت ، آخر کسی
مردی قصد تنبیه کردن همسرش کرد ، هنگامیکه همسرش را با عصا کتک کاری میکرد بدون اینکه قصد کشتن داشته باشد ، بلکه تنها به قصد ادب با او این کار را انجام داد ؛
ناگهان همسرش زیر دستان او دار فانی را وداع گفت و مردند.
مرد سراسیمه از خانه بیرون رفت و داستان خود را نزد یکی از دوستانش تعریف کرد .
دوست آن شخص به مرد گفت : تنها راه نجات تو در این قضیه این است که ، جوان خوش تیپی را پیدا کنی او را به خانه ات دعوت کنی بعنوان مهمان ، بعد سر آن جوان را قطع کنی و در کنار جنازه همسرت قرار دهی و بعد به عشیرت و طایفه همسرت بگو : این جوان با همسرم مشغول عمل زنا بودند و من هم تحمل نیاوردم و هر دو را با هم کشتم.
وقتیکه شوهر آن زن نیرنگ را از دوستش شنید ، برگشت به خانه و جلوی درب خانه منتظر ماند ، ناگهان جوانی رعنا از کنار خانه آن مرد قصد عبور داشت ، مرد با اصرار فراوان جوان را به خانه دعوت کرد ، هنگامیکه جوان وارد منزل شد آن مرد جوان را کشت !!
طایفه زن مقتول وقتیکه آمدند و صحنه را مشاهده کردند و شوهر زن مقتول ، داستان را برای آنها تعریف کرد همگی راضی شدند و برگشتند.
آن مرد نیرنگ باز فرزندی داشت بسیار زیبا و خوش تیپ ، که آن روز هنوز به خانه بر نگشته بود ؛ مرد حیله گر نگران شد و بسوی خانه آن مرد قاتل رفت و به مرد گفت : آن نیرنگی که به شما یاد دادم اجرا کردی !؟؟
مرد گفت : بله
مرد حیله گر گفت : آن شخص جوانی را که کشته ای به من نشان ده ،
مرد حیله گر وقتی که جسد جوان مقتول را مشاهده کرد در کمال تعجب دید که فرندش هستند !! که به سبب نیزنگ پدر دچار چنین صانحه ای شده !!
این داستان مصداق این چند فرمایش است:
هر کس بر علیه مردم شمشیر بکشد با همان شمشیر کشته خواهد شد .
هر کس برای برادرش چاه بکند خودش در آن می افتد.
هرکس دنبال ناموس مردم باشد ، ناموس خودش در خطر خواهد افتاد.
فرم در حال بارگذاری ...